مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
تو کیستی که در اندیشۀ رسول خدایی فروغ چشم حـبیبی و چـلچـراغ هُدایی هـنوز قـبلۀ دلها نبود کعـبه که دیـدنـد تو محو قبلۀ عشق و وفا، تو قبلهنمایی تو سر به خاک قـدوم یتـیم آمنه سودی تو دل به مهر نبوت سپردهای، چه وفایی! تو در کـمـند تـولای اهـلبیت اسـیـری تو حمزه هستی و از هرچه هست و نیست رهایی فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفـتی تو انعـکـاس تـمـام و کـمـال آیـنههـایی تو در عقـیدۀ خود شاهـباز اوج یـقـینی تو جاننثار نبی در کمال صدق و صفایی تو روز بدر درخشیدهای چو بدر به میدان الا که شیر رسول خدا و شیـر خـدایی تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت تو دادهای به شهامت شکوه و قدر و بهایی شهادت تو چنان آتشی به جانِ جهان زد که در «نبرد اُحُد» آفرید کربوبلایی برای آن که نبـیـند «صَفـیه» لالۀ پرپر فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی! سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد چرا که گفت پیمبر تو «سیدالشهدایی» ردیف میشود آهـنگِ رفـتنِ به مدیـنه اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی |